معرفی وبلاگ
الهم صل علی محمد و آل محمد
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 71499
تعداد نوشته ها : 6
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب

انواع معجزات پيامبران

پيامبر

آيا پيامبر اسلام به معجزات پيشنهادي پاسخ داده است؟

برخي از مخالفان اسلام تلاش كرده اند تا با استناد به آيات قرآن ثابت كنند كه پيامبر اسلام بر خلاف ديگر پيامبران خدا نتوانسته به درخواست مخالفانش پاسخ دهد و معجزه اي پيشنهادي ارائه دهد. براي روشن شدن مساله بايد بدانيم كه از تعبيرات قرآن و همچنين تاريخ انبياء الهي استفاده مي شود كه معجزات پيامبران دو گونه است.

 

دسته اول: معجزات اثباتي (تخويفي)

همه پيامبران خدا براي اثبات ادعاي خود از معجزاتي متناسب با وضعيت فرهنگي و اجتماعي مردم دوران خود, بهره گرفته اند. همچنين تشويق ايمان آورندگان و ترساندن منكران نيز جهت ديگري براي آوردن اين دسته از معجزات پيامبران بوده است.

عصاي حضرت موسي عليه السلام با رواج سحر و جادو در عصر او تبديل به اژدها مي شد و دستش با خارج شدن از گريبان, مثل ماه مي درخشيد. حضرت عيسي عليه السلام نيز در دوراني كه درمان بيماري هاي مختلف كار مرسوم و رايجي بود, مردگان را به اذن خدا زنده مي كرد و كور مادرزاد را شفا مي داد. پيامبر اسلام نيز در دوران رواج بازار فصاحت و بلاغت, قرآن را بر همگان عرضه كرد تا معجزه جاويد پيامبر خاتم باشد.

اما همه اين معجزات ابتدائا از سوي خود پيامبران ارائه شده و درخواست مردم در آن دخالتي نداشته است. بايد گفت كه همين اندازه براي اثبات نبوت يك پيامبر كافي است و نوع ديگر معجزه تنها مي تواند بر اعتماد و اطمينان مردم بيافزايد.

 

دسته دوم: معجزات پيشنهادي (اقتراحي)

بخش ديگري از معجزات انبياي الهي با پيشنهاد مردم صورت پذيرفته است. اين درخواست ها گاهي خالي از هرگونه غرض ورزي و لجاجت بوده و تنها براي كسب اطمينان و يافتن حقيقت صورت گرفته است.

همانند حواريون حضرت عيسي عليه السلام كه از او پرسيدند: آيا پروردگارت مى تواند از آسمان بر ما سفره اي از غذا فرود آورد؟ حضرت عيسي پاسخ داد: «اگر ايمان به خدا داريد, از او بپرهيزيد». آنها نيز پاسخ دادند كه (ما نظر بدى نداريم و بهانه جو نيستيم بلكه) مى خواهيم از آن بخوريم و دلهايمان اطمينان يابد و بدانيم كه به ما راست گفته اى. 1

اما گاهي هم اين درخواست ها مغرضانه و بهانه جويانه بوده است و تغيير زيادي را در جامعه به دنبال نداشته است. حضرت صالح عليه السلام سالها در ميان قوم خود پيامبر بود. اما كسي به او ايمان نمي آورد. روزي به آنها گفت كه شما از خداي من درخواستي كنيد و من هم از خداي شما درخواستي خواهم كرد. خداي هر كس كه پاسخ داد, همه با هم به او ايمان بياوريم. كافران پذيرفتند و صالح به سراغ بت بزرگ آنان رفت و از او پرسيد: نامت چيست؟ اما پاسخي نيامد. آنان هم در مقابل، درخواست عجيب و غريبي كردند و گفتند: از خداى خود بخواه كه از دل اين كوه, شترى سرخ رنگ كه حامله باشد خارج سازد كه پس از خروج فورا بزايد و پستانهايش شير بدهد تا ما از شير آن ناقه بنوشيم.

با دعاي حضرت صالح, كوه منفجر شد و از درون آن شتري با همان ويژگي ها بيرون آمد. اما پس از چندي يكي از آنان با پشتيباني همه مردم شتر را پي كرد. ساعتي نگذشت كه آنها مثل مور و ملخ به جان آن افتادند و بزرگ و كوچكشان از گوشت آن خوردند.2  خداوند نيز پس از سه روز قوم او را عذاب كرد و تنها صالح و مومنان به او را از مهلكه نجات داد. 3

عصاي حضرت موسي عليه السلام با رواج سحر و جادو در عصر او تبديل به اژدها مي شد و دستش با خارج شدن از گريبان, مثل ماه مي درخشيد. حضرت عيسي عليه السلام نيز در دوراني كه درمان بيماري هاي مختلف كار مرسوم و رايجي بود, مردگان را به اذن خدا زنده مي كرد و كور مادرزاد را شفا مي داد. پيامبر اسلام نيز در دوران رواج بازار فصاحت و بلاغت, قرآن را بر همگان عرضه كرد تا معجزه جاويد پيامبر خاتم باشد

آيا پيامبر اسلام, معجزات درخواستي و پيشنهادي هم داشته است؟

شق القمر

با روشن شدن انواع معجزه, حال به پرسش ابتداي سخن باز مي گرديم كه «آيا پيامبر اسلام معجزات پيشنهادي هم داشته است؟ اگر داشته پس چرا برخي از آيات قرآن به اين نكته اشاره دارد كه پيامبر, معجزه اي براي مردم نخواهد آورد؟» براي نمونه قرآن مي گويد:

وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها. 4

هيچ چيز ما را از فرستادن آيات و معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان آن را تكذيب كردند. (از جمله) ما به (قوم) ثمود، ماده شترى داديم كه روشنگر (اذهان مردم) بود، امّا به آن ستم كردند.  (و آن را كشتند).

پاسخ را در قالب چند نكته مرور مي كنيم:

1ـ روشن است كه مقصود از ممنوعيت معجزه در اين آيات, معجزات درخواستي و پيشنهادي است. اما نه همه درخواستها بلكه پاسخ گويي به درخواستها و پيشنهاداتي بهانه جويانه و بي ثمر ممنوع شده است. شاهد آنكه خداوند براي نمونه به معجزه درخواستي قوم ثمود اشاره كرده است و با استناد به اين داستان و بي ثمر بودن ارسال معجزه براي بهانه جويان, فرستادن معجزه براي مشركان قريش را نيز بيهوده برمي شمرد.

به بيان ديگر اين آيه مي گويد: ما به قدر كافي معجزاتى را كه دليل بر راستگويي پيامبر است, فرستاده ايم. اما اگر قرار باشد كساني با بهانه جويي بخواهند سرگرمي تازه اي براي خود بسازند و به معجزه همانند تماشاي يك فيلم سينمايي بنگرند, ديگر از معجزه خبري نخواهد بود.

اما از كجا معلوم كه اين معجزات تاثيري در آنان نخواهد گذاشت؟

پاسخ اين كه امتهاى گذشته(همانند قوم ثمود) هم كه كاملا شرائطى مشابه شما داشتند نيز چنين پيشنهادهاى بهانه جويانه اى كردند و پس از ديدن معجزه ايمان نياوردند.

«بنابراين خداوند در اين آيه ارائه معجزه پيشنهادي را تنها براي بهانه جويان ممنوع كرده است و بس.»

در آيات متعددى از قرآن نيز به نمونه هايى از اين معجزات اشاره شده كه نمونه بارز آن معجزه شق القمر است كه با درخواست مشركان و تقاضاي پيامبر از خداوند, ماه شب چهارده دو پاره شد

2ـ در انتهاي همين آيه يك اصل كلي در مورد فرستادن همه معجزات بيان شده است:

وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً؛ ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مى فرستيم.

شق القمر

يعني اصولا برنامه ما اين نيست كه هر كسى معجزه اى پيشنهاد كند, پيامبران ما تسليم او گردند. بلكه همه پيامبران بايد براى اثبات رابطه خود با خدا به اندازه كافى معجزه ارائه دهند. اما نه اينكه پاسخگوي هر پيشنهاد و درخواستي هم باشند.

درخواست ها و پيشنهادات و مشركان نشان مي دهد كه آنان در پي بهانه جويي بودند و هرگز ايمان نمي آوردند. آنها به پيامبر چنين گفتند:

ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا اين كه چشمه جوشانى از اين سرزمين(خشك و سوزان) براى ما خارج سازى و يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لابه‏لاى آن جارى كنى. يا اينكه از آسمان بر سر ما قطعاتي از سنگ فرود آوري. يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما حاضر كني و بياورى. يا اينكه خانه اى پر نقش و نگار از طلا داشته باشي و يا اينكه به آسمان بالا روى. البته حتى اگر به آسمان هم بروى، ايمان نمى آوريم مگر آنكه نامه اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى‏معنى)! آيا جز اين است كه من بشرى فرستاده شده‏ام؟! 5

روشن است كه پاسخگويي به چنين درخواست هايي, عاقلانه نيست و همان معجزات گذشته براي آنها كافي است.

3ـ بدون شك قرآن يك معجزه روحانى و معنوى است و براى آنها كه اهل فكر و انديشه اند بهترين گواه است. اما براي افراد عادي و توده مردم معجزات محسوس مادى اهميت فراواني دارد. بخصوص اينكه قرآن مرتبا از اين گونه معجزات در مورد ساير پيامبران خبر مى دهد. بنابراين مسلم است كه مردم درخواست چنان معجزاتى را از پيامبر اسلام داشته اند و پيامبر نيز پاسخ مثبت داده است.

تواريخ متواتر اسلامى نيز مى گويد پيامبر اسلام چنين معجزاتى را ارائه داده است كه برخي تعداد آن را افزون بر چهار هزار معجزه دانسته اند.6  در آيات متعددى از قرآن نيز به نمونه هايى از اين معجزات اشاره شده كه نمونه بارز آن معجزه شق القمر است كه با درخواست مشركان و تقاضاي پيامبر از خداوند, ماه شب چهارده دو پاره شد.  7

 

نوشته سيد مصطفي بهشتي - گروه دين و انديشه تبيان

 

 


 

 

1 . سوره مائده, آيه 112 و 113.

2 . الكافي, ج 8, ص 185.

3 . سوره هود, آيه 62 تا 66.

4 . سوره إسراء, آيه 59.

5 . ر. ك: سوره اسراء, آيه 90 تا 95.

6 . براي اطلاع بيشتر مي توانيد به كتاب مدينة المعاجز نوشته سيد هاشم بحراني مراجعه كنيد.

7 . سوره قمر, آيه 1. ر.ك: به تفسير نمونه, ج 23.

دسته ها :
جمعه 24 9 1391 19:18

انواع معجزه

شق القمر

معجزه موقت، معجزه دائمي

از آنجا كه در هر معجزه اي دست خداوند در وراي آن ديده مي  شود، دينداران در طول تاريخ تلاش كرده اند از طريق معجزه، وجود خداوند را اثبات كنند. مبناي اين استدلال بر اين فرض نهفته است كه «هر اثري دلالت بر وجود موثر دارد.» البته در كلام اسلامي، عموماً از برهان معجزه براي اثبات "نبوت خاصه"(۱) استفاده مي شوند و نه اثبات وجود خداوند. البته اين مسئله از عموميت برخوردار نيست و مي توان مواردي را برشمرد كه از اين برهان براي اثبات وجود خداوند استفاده شده است. براي نمونه ملا محمدمهدي نراقي در كتاب "انيس الموحدين" برهان معجزه را يكي از دلايل وجود خداوند بر مي  شمارد.(۲)



براي فهم برهان معجزه نخست بايد بدانيم معجزه چيست و چه حادثه اي به عنوان معجزه محسوب مي شود. هر چند معجره را نمي توان بر اساس قوانين طبيعي تبيين كرد ولي بيان اين كه "هر پديده  اي كه نتوان از طريق قوانين طبيعي تبيين كرد معجزه  است" بيان درستي نيست، چرا كه بسياري از قوانين طبيعت براي ما شناخته شده نيستند و در آينده به آنها پي خواهيم برد. چنانچه بسياري از پديده  ها در گذشته از سوي عوام معجزه تلقي مي  شد ولي امروزه براي ما به عنوان پديده  اي روشن و مبتني بر قوانين طبيعي شناخته مي  شود. پس به دور از هر گونه تصور ساده  لوحانه بايد درك درستي از مفهوم معجزه داشته باشيم.

فلاسفه غربي عموماً معجزه را امري مي دانند كه "ناقض قوانين طبيعت" يا "قوانين عليت" باشد ولي فلاسفه و متكلمان اسلامي معجزه را امري "خارق عادت" مي دانند و نه خارق طبيعت يا عليت. به نظر متفكران اسلامي، براي اين كه پديده اي را معجزه بدانيم لازم نيست كه برخلاف قوانين طبيعت باشد بلكه همين مقدار كه انسان هاي عادي نتوانند آن را انجام دهند(خارق عادت باشد) براي معجزه بودن آن كافي است. بنابراين معجزه امر خارق العاده ايست كه با اراده خداوند از شخص مدعي ثبوت ظاهر مي شود و نشانه صدق دعوي اوست

معجزه در لغت از ماده عجز به معناي ضعف و ناتواني مشتق شده است. در فهم متعارف معجزه بر هر حادثه خلاف انتظاري اطلاق مي شود كه شگفتي و تعجب انسان را برانگيزاند ولي فلاسفه به هر امر خارق العاده اي معجزه

نمي‌ گويند بلكه پديده اي معجزه محسوب مي شود كه داراي ويژگي هاي خاصي باشد. البته اختلاف نظر در اين مورد بسيار است. فلاسفه غربي عموماً معجزه را امري مي دانند كه "ناقض قوانين طبيعت" يا "قوانين عليت"(۳) باشد ولي فلاسفه و متكلمان اسلامي معجزه را امري "خارق عادت" مي دانند و نه خارق طبيعت يا عليت. به نظر متفكران اسلامي، براي اين كه پديده اي را معجزه بدانيم لازم نيست كه برخلاف قوانين طبيعت باشد بلكه همين مقدار كه انسان هاي عادي نتوانند آن را انجام دهند(خارق عادت باشد) براي معجزه بودن آن كافي است. بنابراين معجزه امر خارق العاده ايست كه با اراده خداوند از شخص مدعي ثبوت ظاهر مي شود و نشانه صدق دعوي اوست.
قرآن

خواجه نصيرالدين طوسي در تجريدالاعتقاد درباره معجزه مي گويد:

«راه شناخت درستي گفتار پيامبر، معجزه‌ايست كه به دست وي ظاهر شود و معجزه امري است خلاف عادت و ...»(۴)   

سوال: از كجا بدانيم يك پديده معجزه محسوب مي شود؟ بسياري از پديده ها در قديم الايام از سوي مردم معجزه تلقي مي شد و امروزه براي ما از مسلمات محسوب مي شود! برخي به خاطر همين اشكال معتقد شده اند امكان تشخيص معجزه براي ما در هيچ دوره اي امكان پذير نيست.

پاسخ: البته اين اشكال به كساني كه معجزه را خرق قوانين طبيعت مي دانند وارد است ولي از آنجا كه متفكران مسلمان معجزه را خرق عادت مي دانند و نه عليت و قوانين طبيعي، اين اشكال قابل جوابگويي است. به نظر انديشمندان مسلمان معجزه بر دو قسم است:

معجزه موقت: در اين قبيل معجزات، توانايي انسان ها در دوره اي خاص به چالش كشيده مي شود و اگر در همان دوره خاص، انسان ها نتوانند همانند آن را انجام دهند معجزه گر در اثبات دعوي خود موفق بوده است.

معجزه دائمي: معجزه دائمي به پديده اي اطلاق مي شود كه ادعاي ناتواني جميع انسان ها در طول همه دوران ها را داشته باشد. به اين ترتيب چنين معجزه اي در هيچ دوره اي(حتي در آينده هاي دور كه قوانين طبيعي روشن شوند) نقض نخواهند شد.

بنابراين مي توان به سوال بالا چنين جواب داد در معجزه هيچ قانون عليتي نقض نمي شود تا با كشف قوانين جديد، نگران ابطال يك معجزه باشيم.
از كجا بدانيم يك پديده معجزه محسوب مي شود؟ بسياري از پديده ها در قديم الايام از سوي مردم معجزه تلقي مي شد و امروزه براي ما از مسلمات محسوب مي شود! برخي به خاطر همين اشكال معتقد شده اند امكان تشخيص معجزه براي ما در هيچ دوره اي امكان پذير نيست

حال با توجه به توضيحات بالا مي توانيم برهان معجزه را تقرير كنيم:

مقدمه ۱- در طول تاريخ يا ديده ايم و يا به تواتر شنيده ايم كه پيامبران براي اثبات دعوي خود مبني بر وجود خداوند از معجزات و كرامات استفاده نموده اند. 

مقدمه ۲- بالوجدان مي دانيم كه چنين اعمال خارق العاده اي (نه خارق قوانين طبيعت) معلول علل مادي نيست(به همين دليل از توان انسان هاي عادي خارج است ولي اين امر باعث نمي شود كه براي آنها علتي قائل نشويم چرا كه اين پديده ها نيز از علت برخوردارند پس قانون عليت را نقش نكرده ايم)

مقدمه ۳- بنابر اصل عليت هر معلولي به علت نيازمند است.
عصاي موسي(ع)

نتيجه:
معجزات و كرامات نيز مانند ديگر پديده ها به علت نيازمندند، و از آنجا كه براي تبيين آنها نمي توان از علل مادي بهره برد، پس بايد از طرق علل ماوراء طبيعي به تبيين آنها پرداخت.

البته تقريرهاي مختلفي از برهان معجزه شده است ولي ما در اينجا براي حفظ اختصار به همين مقدار اكتفا نموديم. همانطور كه در ابتداي بحث اشاره كرديم فلاسفه و متكلمان اسلامي غالبا از اين برهان در اثبات دعوي "نبوت خاصه" بهره جسته اند و نه در اثبات واجب الوجود. اين امر به دلايل ضعف‌هايي است كه اين برهان در خود دارد و براي كامل بودن آن نياز به مقدمات ديگري است. به عنوان نمونه، حضرت آيت الله جوادي آملي، اثبات وجود حق را از توان اين برهان خارج مي دانند مگر اين كه به اين برهان، برهان "وجوب و امكان" ضميمه شود.(۵) در كل، بايد گفت مي توان با ضميمه مقدماتي ديگر، براي اثبات وجود خداوند استفاده نمود ولي بهتر آن است كه اين برهان را از مويدات وجود خداوند بدانيم و براي اثبات وجود حق از براهين محكم تري استفاده كنيم. اين همان كاري است كه متكلمان ما در دوره هاي مختلف انديشه اسلامي به آن مبادرت ورزيده اند و ما نيز همچون ايشان از براهين ديگر همچون برهان صديقين براي اثبات وجود خداوند استفاده خواهيم كرد. در نوشته هاي آينده تقرير برهان صديقين ارائه خواهد شد.

محمد عليزاده، دكتراي فلسفه، گروه دين و انديشه تبيان

غير از منابعي كه در متن ارجاع داده ام در اين نوشته از اين منابع نيز استفاده شده است:

- ملكيان، مصطفي، مسائل جديد كلام، قم، مخطوط، موسسه امام صادق.

- محمد محمدرضايي و ديگران، جستاري در كلام جديد، (تهران، سمت ۱۳۸۱)

- مرتضي مطهري، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، ۱۳۷۲) ج۱

- هيك، جان، فلسفه دين، بهرام راد، تهران، انتشارات بين المللي الهدي، ۱۳۷۲

براي مطالعه بيشتر:

- عبدالله جوادي آملي، تبيين براهين اثبات خدا (قم، اسراء، ۱۳۷۵)

- محمد محمدرضايي و ديگران، جستاري در كلام جديد، (تهران، سمت ۱۳۸۱)

- مرتضي مطهري، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، ۱۳۷۲) ج۱

- جعفر سبحاني، مدخل مسائل جديد در علم كلام  (قم، موسسه امام صادق(ع))

- محسن غرويان، سيري در ادل? اثبات وجود خدا، (قم، دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۷۳)

پي‌نوشت‌ها:

۱- نبوت خاصه يعني بعد از اثبات وجود خدا و ضرورت بعثت پيامبران (نبوت عامه) تلاش مي¬شود از معجزات يك پيامبر معين (خاص) براي اثبات دعوي پيامبري او استفاده شود.

۲- نراقي، محمد مهدي، انيس الموحدين، تهران، (انتشارات الزهرا، ۱۳۶۲) صص ۵۴-۵۳

۳- براي مثال اينكه آتش چوب را مي¬سوازند، آب آتش را خاموش مي¬كند، شب از پي روز و روز از پي شب مي¬آيد و ... همگي از پديده¬هايي به شمار مي¬آيند كه مطابق قوانين طبيعت رخ مي¬دهند

۴- علامه حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص ۲۷۵

۵- جوادي آملي، عبدالله جوادي آملي، تبيين براهين اثبات خدا (قم، اسراء، ۱۳۷۸)بي تا، ص ۲۴۸

 

دسته ها :
جمعه 24 9 1391 19:15
X